سلام دوستان...

دوستان؟؟ مگه ممکنه کسی از دوستان قدیمی هم باقی مونده باشه؟ بعیده... خیلی دور اینقد که دیگه نقطه ای روشن هم از گذشته ها نمونده... اینو دیگه فقط واسه دل خودم مینویسم!

این وبلاگ دوستان گرمی داشت اولین همراه همیشگی این وبلاگ یه پرستار بود بنام ناهید خانم با وبلاگ زیبای توت فرنگی! و دوستان دیگه ای که لینک نصفه و نیمه و خیلی موارد هم ابطال شده شون هنوزم تو این وب هست، خیلی گرد و خاک گرفته! اما هرکدومشون یه دنیا خاطره ست!

سردی و گرمی های این محیط فراموشم نمیشه... شایدم فراموش شده باشه! اما اون چیزی که مهمه اینه که خدارو شاکرم که تو این وب تونستم یه وسیله ای برای کمک باشم... همون چیزی که خودم همیشه کم داشتمش! خدارو شکر

خداروشکر که الان اینجام... خداروشکر که رد خاطرات خوب هنوز هست... خداروشکر که هنوز نفس میکشم... خدارو شکر که هنوز میتونم لبخند دوستامو ببینم... خدایا تو شاهدی که لبخند اوناست که همیشه لبخند رو به من هدیه میده، این بهترین هدیه دنیاست... هیچوقت این هدیه های عاشقانه رو از من نگیر

راستی گفتم عشق... عشق بازی های این وبلاگ هیچقوت از خاطرم نمیره، عشق نه به اون معنی که تو ذهن خیالی جامعه من هست... نه اونا تفسیر خودشونو از عشق دارن، من هیچوقت نذاشتم ذهن خیالی جامعه، ذهن واقعی منو خیالی کنه!

عاشق اون جمله بالای وبلاگمم، هیچوقت عوضش نکردم و نمیکنم، اون جمله ریتم بی نظیری به آهنگ زندگی داده! حقیقتا بی نظیره...

خدایا تو شاهدی من هیچقوت نخواستم کسی از دستم ناراحت باشه، اگه هست من شرمنده ام

خدایا تو شاهدی هیچوقت نخواستم دل کسی بشنکه، اگه شکست من شرمنده ام

خدایا تو شاهدی هیچوقت به بد فکر نکردم، اگه بد شد من شرمنده ام

خدایا من با تمام ادعام، خیلی جاها اشتباه رفتم حرفی ندارم جز اینکه بگم منو ببخش...

 

آهنگ زندگی تون شاده شاد...